پارگي ناف وعمل ناف عسلم
دخترنازنينم توچهل روزگيت فهميديم پارگي ناف داري وبرديمت دكتركه گفت تاسه سالگيت خوب نشي عملت ميكنن منم كه ترس ازعمل شدنت داشتم يه مدتي نافتوباناف بندبستم ولي خوب نشدتااينكه تصميم گرفتيم ببريمت عمل هم توراحت شي هم خودمون وبرديمت تبريز ودكترنوشت بيمارستان كودكان كه برديمت اونجاهم به خاطرنبودن تخت قبولت نمي كردن وباكلي اصرارورفت وامدقبول كردن كه بستريت كنيم ساعت سه ظهربستري شدي وازت ازمايش خون گرفتن وسرم زدن وتوكلي گريه كردي منم كه طاقت گريه هاي تورونداشتم گريه كردم باباتم خيلي نگران وناراحت بودبعدازرفتن بابات توبچه هاروميديدي وخيلي خوشحال بودي وشب هم خيلي سخت بودخوابيدن روي صندلي عذابم ميدادمي اومدم پيش توتوي تخت اذيت ميشدي خلاصه صبح ساعت هشت ونيم اومدن ببرنت اتاق عمل بردمت تحويل بدم امپول زدن گيج شي وگريه نكني ولي بااين حال محكم منوگرفته بودي وگريه مي كردي ومنم كه داشتم سكته ميكردم ووگريمونميتونستم نگه دارم وبعديه ساعتي عملت تموم شدوازصداي گريت فهميدم داري مياي وخيلي اذيت ميشدي ودستتومي بردي توي نافت ومي كشيدي وبعدشياف اروم شدي وخوابيدي البته توبغلم وساعت يك ونيم مرخص شدي وبعددوروزپانسمانت روبازكردمو حمومت كردم بعديه هفته هم بخيه ات روبرداشتيم الانم خوب خوبي خداروشكرومن ازدايي وزن دايي بابات وخانوادش تشكرميكنم كه اين چندروزخيلي زحمتمونوكشيدن