من بيشترازتوزجرمي كشم
نفسم الان پنج روزه كه توروازشيرگرفتم ولي توخيلي عذاب ميكشي ومن بيشترازتونه به خاطرخودم ودردايي كه دارم مي كشم بلكه به خاطربي تابي هاي شبانه ي توبه خاطرگريه هات وبغضات اللهي مامان فدات شه الان چهارشبه نخوابيدي واونقدرگريه كردي كه صدات گرفتهروزاول كه ازشيرگرفتمت تنهابودم كه زودزودبيدارمي شدي وگريه مي كردي ومنم دلم برات مي سوخت وگريه مي كردم روزدوم خاله اومدكمكم شب بيدارشدي وگريه كردي وغيرمن بغل كسي نمي رفتي وكلي گريه كردي وبالااوردي منم خيلي نگرانت بودم وگريه مي كردم و يه ساعتي توحياط نگهت داشتم تاخوابت بردوخوابوندمت توتختت ولي بازبيدارميشدي وگريه مي كردي روزسوم مامانم اومدومن چون چندروزي بي خواب بودم ماماني نگهت داشت هروقت بيدارمي شدم مي ديدم بغلشي داره را ميره كه ارومت كنه ديشب هم كه شب خيلي بدي بودتنهابودم واونقدررارفته بودم كه پاهام دردميكردباباتم كه اصلاتنتونست بخوابه وصبح زودرفت سركاروصبح بازم بي تابي مي كرديروزها هم كه مي رفتيم پارك بازي مي كرديولي وقتي برمي گشتيم خونه شروع مي كردي به اذيت كردن واااااااي كه چه روزاي بدي روگذرونديم خيلي برامون سخت بودفداي چشاي خوشگلت شم ان شاالله كه امروزوامشب حالت خوب باشه خيلي سخت بودوتوهم خيلي وابسته بودي وخيلي سخت جداشديدوووووووووووووووووستت دارم دخترنازنينم